انتهای مسیر
يكشنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۳، ۰۲:۳۶ ب.ظ
یادم می آید آن اوایل،گوشه نشین شهر عشقت بودم.حالا در مرکز شهر عشق تواَم.چقدر ترقی کرده ام!چقدر بزرگ شده اَم از وسعت محبتت.تعجب نمی کنم.من مسبوق به سابقه ام.دائماً به نقطه ی انتهایی نگاه تو می اندیشم و رَدِ آن مسیر را التماس می کنم.برای خودم نگرانم که آیا آخرِ این مسیر،منم؟
اگر نباشم،از تحقق این همه نگرانی، می میرم.
۹۳/۱۰/۲۱