کافه 54

دال...پایان نام کوچک من وآغاز دریاست...اکنون که پایان من آغاز دریاست،بر ساحل تن خسته ام قدم بزن

کافه 54

دال...پایان نام کوچک من وآغاز دریاست...اکنون که پایان من آغاز دریاست،بر ساحل تن خسته ام قدم بزن

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۱۵ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

همه مختارند....

اما انتخاب که ناب و درست باشد ؛

مختار بودن منحصر به فرد  می شود و ماندگار

حتی در طول تاریخ ...



۳ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۴ ، ۱۵:۴۲
فرهاد

 
 

روایت صوتی شهدای کربلا و یاران امام حسین ع

کاری از مجتبی قره باغی

روایت، صداگذاری و میکس : مجتبی قره باغی

با تشکر از:

میلاد جلیل زاده و یه بنده خدایی که برای این کار زحمت کشیدن

توضیحات :
1- برای دانلود و گوش دادن به اصوات کافیست روی اسامی کلیک کنید

2- روایت ها به ترتیب حروف الف با میباشند.

3- در لینکی که به آن هدایت میشوید 2 حالت وجود دارد . دریافت - نمایش با کیفیت بالا - همچنین در همان صفحه  یک پلیر به طور خودکار  اصوات را با کیفیت معمولی پخش می کند.

4- استفاده از اصوات در سایتها و نرم افزارهای مختلف با ذکر منبع و تهیه کننده بلامانع و شرعا حلال است.


لطفا پس از دانلود و استفاده از تولیدات بنده از سایت
به نیت بنده و در جهت گشایش در امور زندگی هر از گاهی صلواتی قرائت کنید.


شهدا و یاران امام حسین ع در کربلا:

1-  ابوالشعثا کندی

2-  ابوبکر ابن علی

3-  ابوبکر بن حسن

4-  ابوثمامه عمرو الساعدی

5-  ادهم بن امیه

6-  اسلم بن عمرو

7-  ام وهب نمریه

8-  امر بن خالد اسدی

9-  امر بن قرضه

10- انس بن حارث اسدی

11- بریر بن حذیر

12- بشیر بن عمرو حضرمی

13- بکر بن حی

14- جابر بن حجاج

15- جبله بن علی شیبانی

16- جعفر ابن علی

17- جعفر بن عقیل

18- جلاس بن عمرو

19- جناده بن حارث مذحجی

20- جناده بن کعب

21- جندب بن حجیر کندی

22- جون

23- جوین بن مالک تیمی

24- حارث بن امر قیس

25- حارث بن نبهان

26- حباب بن عامر تیمی

27- حبشی بن قیس

28- حبیب بن مظاهر

29- حجاج بن بذر تمیمی

30- حجاج بن مسروق

31- حر بن ریاحی

32- حسین ابن علی

33- حطوف بن حارث

34- حنظله بن اسعد

35- رافع بن عبدلله

36- زاهر بن عمرو

37- زهیر بن سلیم

38- زهیر بن قین

39- زیاد بن ابو عمره

40- سالم بن عمرو

50- سالم

51- سعد بن حارث انصاری

52- سعد بن حارث

53- سعید بن عبدالله حنفی

54- سلمان بن مضارب

55- سلیمان بن رزین

56- سوار بن منعم

57- سوید بن عمرو خثعمی

58- سیف بن حارث همدانی

59- سیف بن مالک

60- شبیب

61- شوذب بن عبدالله

62- ضرغامه بن مالک

63- عائذ بن مجمع

64- عامر بن مسلم عبدی

65- عباد بن مهاجر

66- عباس ابن علی

67- عبد الاعلی بن یزید کلبی

68- عبد الرحمن بن عروه

69- عبدالرحمن ارحبی

70- عبدالرحمن بن عبد ربه

71- عبدالرحمن بن عقیل

72- عبدالرحمن بن مسعود

73- عبدالله ابن علی

74- عبدالله بن بشر خثعمی

75- عبدالله بن بقطر

76- عبدالله بن حسن

77- عبدالله بن عروه

78- عبدالله بن عمیر کلبی

79- عبدالله بن مسلم

80- عبدلله بن یزید

81- عثمان ابن علی

82- عقبه بن صلت

83- علی ابن حسین

84- علی اصغر

85- عمار بن حسان

86- عمار بن سلامه همدانی

87- عمرو بن جناده

88- عمرو بن ضبیعه

89- عمرو بن عبدالله جندعی

90- عون بن عبدالله

91- قارب بن عبدالله

92- قاسط بن زهیر

93- قاسم ابن الحسن

94- قاسم بن حبیب

95- قعنب بن عمر نمری

96- قیس بن مسهر

97- مالک بن عبد الله همدانی

98- مجمع بن زیاد جهنی

99- مجمع بن عبدالله

100- محمد بن ابی سعید

101- محمد بن عبدالله

102- محمد بن مسلم

103- مسعود بن حجاج

104- مسلم ابن عقیل

105- مسلم بن عوسجه

106- مسلم بن کثیر

107- مقسط بن زهیر

108- منجح بن سهم

109- موقع بن ثمامه

110- نافع بن هلال

111- نصر بن ابی نیزر

112- نعمان بن عمرو ازودی

113- نعیم بن عجلان انصاری

114- هانی بن عروه

115- واضح

116- کردوس بن زهیر

117- کنانه بن عتیق

118- یزید بن ثبیط

119- یزید بن مغفل مذحجی

التماس دعا



به نقل از سایت؛ نقطه نظر www.standpoint.ir

۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۴ ، ۰۸:۱۶
فرهاد


می دانی همه ی تقصیرهای من چیست؟!

شاید گذشتن از خود؛شاید تحمل تنهایی؛شاید خواب ماندن در رؤیا؛شاید عشق به دریا؛شاید عشق به نی از اعماق نای؛شاید سلام به پرنده ی رهگذر؛شاید درود به پروانه ای بی مادر؛شاید خیال اشک؛شاید سکوت و درد؛شاید مرور خاطره ها؛ و....شاید اندوه همه ی نامه ها...

می دانی همه ی تقصیرهای من چیست؟!

اصلاً هیچ می دانی که چنان عاشق شده ام که عشق را مجالی نیست؟! هیچ می دانی چنان سرگشته شده ام که درد را خیالی نیست؟! هیچ می دانی عجیب دلبسته شده ام که زخم را ملالی نیست؟!

هیچ می دانی شالت را به دلم گره زده ام از ترس فراموشی ات؟

هیچ می دانی عطرم را به تو داده ام از هراس هم آغوشی ات؟

اصلاً همه ی تقصیرهای من این است که گریستن را با تو آموختم و لبخند را بر دهانم دوختم...

و تقصیر من بود که عاشقت شدم.

با این همه می دانم که تقصیر من بود تنهایی تو و نمی دانم چگونه سالهای پس از تو بی تو تنها بمانم و فقط با یاد تو...

می دانی همه تقصیرهای من چیست؟!

چه بسا همه ی نامه های دلتنگی و عاشقانه های سرگشتگی

و شاید سکوتی که هیچ گاه نخواهد شکست...

قبول کن

۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۴ ، ۱۲:۱۵
فرهاد


 

داری می ری از پیشم اِنقده دست به دست نکن

من که آروم نمی شم کفشاتو هی عوض نکن

تو که آخرش می خوای از دل من رد شی بری

برو اما زود بیا ! مَردِتو بی نفس نکن

من از اول می دونستم که تو تنهام می ذاری

که عروسکم واسه وقتی کسی رو نداری

یا که این رابطمون حساب کتابی نداره

آخرش جداییه ، هیچ جا تلاقی نداره

داری می ری صفحه ی زندگیمون بسته می شه

آرزوهای منم به قصه وابسته می شه

من دیگه جونی ندارم که ازم پس بگیری

فکر نکن زنده می مونم تا به بازیم بگیری

داری می ری از پیشم فاصله هاتو کم نکن

کفشاتو بپوش برو وقتتو هی تلف نکن...

 

تنهایی با صدای احسان خواجه امیری

۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۴ ، ۱۶:۵۳
فرهاد
۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۴ ، ۱۲:۵۳
فرهاد


۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۴ ، ۰۹:۱۸
فرهاد


 

نشد که لحظه ای ، بغل کنم تو رو

نشد نشد نشد ، بیا بیا نرو

اراده داشتم نمی گذاشتم

که بی هوا بری تو رو که داشتم

و عادتت بدم به عشق بند شی

به چشم خیس من علاقه مند شی

نشد که از دلم جدا کنم تو رو

نشد نشد گلم ، بیا بیا نرو

نشد که یکدفه صدا کنم تو رو

تمام عمر من ، بیا بیا نرو

 

***********************************

قدیما هر کسی که شعر می سرود

ترسِ نبودنا توو شعر اون نبود

هوای شعر من حالا چه ابریه

موندنو عاشقی دیگه چه کاریه؟!

تا اینکه یک روزی بازم ببینمت

توی خیال خود ، ادامه می دمت

نشد که از خودم جدا کنم تو رو

نشد نشد گلم ، بیا بیا نرو

نشد که بی هوا بغل کنم تو رو

تمام عشق من ، بیا بیا نرو

 

***********************************

تو داری از خودت فرار می کنی

داری با عشقمون چیکار می کنی؟!

نرو نرو بیا به رسم یادگار

یه بار دستتو توو دست من بذار

نرو  نرو بیا به رسم یادگار

یه بار دستتو توو دست من بذار

 

ترانه به "رسم یادگار" با صدای محسن چاوشی

 

۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۴ ، ۱۲:۳۰
فرهاد


۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۴ ، ۰۷:۰۹
فرهاد

یکی از سکانسهای زیبا و مورد علاقه ی من ، سکانس گفت و گوی حاج کاظم آژانس شیشه ای با فاطمه هست.به حق که باید فاطمه رو مث حاج کاظم صدا زد:


 

((فاطمه، فاطمه ی عزیز، با تو حرف بزنم بهتره. اگه روی صحبتم تو باشی من آروم‌ترم.))

.

.فردا روز سختیه، خیلی سخت، معلوم نیست چی میشه، می تونم حدس بزنم که اونا از من نمی گذرن، بعید میدونم سالم از دستشون در برم، وقتی یاد فردا می افتم نمی تونم فکرام رو جمع کنم، کاش، اونقد وقت ندارم که حاشیه برم، باید به تو بگم ((چرا اومدیم، چرا گرفیم، چرا موندیم، اصلا چی میخوایم))، فاطمه، فاطمه، من چقد خوش خیالم که فکر می کنم که این چند ورق به دستت می رسه، منم جای اینا بودم همین کاری رو می کردم که اینا کردن، من به این کارشونم یه ذره ای هم ایراد نمی گیرم، منتهی خدا کنه اینا هم منو بفهمن، انتظار ندارم به من حق به دن، فقط کافیه من رو بفهمن، مجبورم اگه حمله کنن جواب بدم، اگه زخم بندازن، زخم بندازم،

خدایا تو را به جان فاطمه کمکم کن، کمکم کن زبونم گره نخوره تا بتونم دلایلم رو بگم، تفسیرش باشه با اهلش،

..

.

بذار یه اعترافی کنم فاطمه، از خدا می خواستم که عباس با مسئولیت احمد از اینجا بره، اگه این اتفاق می افتاد، دیگه کسی با عباس کاری نداشت، فکر می کردم مردونگی احمد اونقدر هست که عباس رو راهی کنه،

..

می تونستم حدس بزنم اونا چه حرفایی از ما می زنن، اگه من هم جای اونا بودم به کمتر از دشنام هم راضی نبودم، ولی چه کنم فاطمه، چه کنم وقتی برای صحبت نیست، وقتی برای فهمیدنم وجود نداره، خدایا این همه قلب رو شکستن به چه قیمتی می ارزه،

..خیلی سخت بود با تو حرف زدن، می فهمیدم این قیاسی که من می کنم برات سنگینه، این سفر شبیه جبهه رفتن های من بود، ناگهان و بی موقع، فاطمه چند بار قصد کردم قصه رو واست بگم، ولی دلم راضی نشد، چه برنامه هایی با ابوذر برای رفتن به زادگاهت گذاشتیم، فاطمه جان چه سخت بود بگم بدون من فکر سفر باشید.

حالا نوبت عباس بود که مثل یه مار گزیده دور خودش بچرخه و طوری با زنش حرف بزنه که اون بو نبره، فقط از یه چیز نگران بودم که نکنه حرف من و عباس خیلی فرق کنه و هردوتون شک بکنید.

حاج کاظم بعد از دیدن پلاکش که همسرش واسش فرستاده بود.

فاطمه، فاطمه تو خلاصه ترین پیغام رو واسم رسوندی، چقد ته دلم آروم شدم، فاطمه، فاطمه، فاطمه، دلم می خواست خونه بودم و سرمو رو شونت می ذاشتم و سیر اشک می ریختم، ولی چه کنم که اینجا چشمای زیادی روی من بود.

..

.

دیگه خسته ام فاطمه، دلم می خواد بخوابم، صدای اذان مثل لالایی میمونه، دیگه وقتشه وصیتم رو اینجا بنویسم،

شهادت می دم به ولایت شیعه، هر کس در این نظام وظیفه و تکلیفی بر گردن داره، من هم تکلیفی برگردن داشتم، من هیچ شکایت و اعتراضی نسبت به همه اشخاصی که ممکنه تا چند لحظه دیگه من رو مورد هدف قرار بدن ندارم، اونا به وظیفه خودشون عمل کردن و من هم،

من از همه کسانی که در این واقعه به نوعی اذیت شدن حلالیت می طلبم، امیدوارم نیت حقیر رو درک کرده باشن که من قصد آزار کسی رو نداشتم، فاطمه، فاطمه خوبم، تا وقتی جنگ بود من نبودم، جنگ تموم شد، فشار زندگی چنون فشارم داد که باز شما رو درک نکردم، می مونه دو یادگار مشترک ابوذر و سلمان، می­دونم دوره کاظما سر اومده، پسرانم باید رنگ و بوی تو رو داشته باشن، به اونا تفهیم کن که پدر نمی تونست عباس رو نادیده بگیره، اگه عباس از آرمانی فرمان میگیره که فراتر از قواعد جنگه، چرا من باید اون رو تو چنین شرایطی تنها بزارم و به دست کسانی بسپارم که فراموشش کردن، فاطمه، فاطمه عزیز....

سکانس تصویری

۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۴ ، ۱۳:۰۰
فرهاد


۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۱۲:۴۷
فرهاد