چهارشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۵، ۰۳:۴۴ ب.ظ
۱
۰
۹۵/۰۹/۰۳
فرهاد
پاسخ:
صفرها را بسته اند که ما به بیرون زنگ نزنیم.....غافل از اینکه ما از درون زنگ زده ایم.....اکبر اکسیر که این را گفت با خود گفتم روزگاری غریبه ها صفرها را می بستند.امروز آشنا می بندد...گرچه بارها تلاش خواهی کرد که باز کنی این سد را و بشکنی این حدود را.نمی شود.میترسی که باز همین روزنه کوچک را نیز به رویت ببندند.منتظر میمانی.منتظر...تا روزی که آن آشنا ، دستو پابسته نباشد.بخواهدت.بیاید که بماند.هیچ کس از هیچ کس نمی گذرد.همه منتظرند.همه منتظر اتفاقند.اگر خود آن اتفاق را رقم نمیزنند شاید می ترسند ...شاید نمی دانند آنور اتفاق چه خبر است...شاید واقعا نمی خواهند صدایی با بی میلی پاسخ دهد...چه می دانم...متن بسیار زیبایی بود..ممنونم