کافه 54

دال...پایان نام کوچک من وآغاز دریاست...اکنون که پایان من آغاز دریاست،بر ساحل تن خسته ام قدم بزن

کافه 54

دال...پایان نام کوچک من وآغاز دریاست...اکنون که پایان من آغاز دریاست،بر ساحل تن خسته ام قدم بزن

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۴۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

Night-Sky--night-sky--1280x800

دیشب خطاب آمد،پرسیدم از خیالت

گفتا رَهی تو از آن،بگذار قیل و قالت

گفتم چگونه دارم صبر فراق او را

گفتا خیال بنگر،کافیست در دو حالت

گفتم ز راحت او تردید و وهم دارم

گفتا که مِهر خود را برگیر با شهامت

گفتم که با غریبان باید چگونه باشم؟

گفتا نگاه برکَن تا خوش شود مرامت

گفتم زِ عشق خوشتر باشد اگر،بیان کُن

گفتا که هیچ،آن را بگذار تا نهایت

گفتم چگونه باشم بی عشق؟گفت کانجا

((سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت))

دیشب اگرچه این را دیدم به خواب، اما

صبرم دگر سر آمد از دوری محالت

مرداد 1393

 

 

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۳ ، ۱۶:۲۹
فرهاد
۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۳ ، ۱۶:۱۴
فرهاد

دیشب که پیش بابام بودم خیلی ناله می کرد.آخه توی این سه ماه اخیر، پنج بارعمل جراحی از ناحیه ی شکم داشته.خب با سن و سال نسبتاً بالایی که داره،براش سخت بوده و تمام جونش گرفته شده.دیشب هی می گفت:دیگه نمیخوام زنده بمونم.دیگه خسته شدم.و....بهم گفت:فرهاد...من اوضام اصلاً خوب نیست.همین روزاست که بمیرم.اگه مُردم فقط جنازمو توی سردخونه نگه دارید تا خواهرم از شهرستان بیاد منو ببینه بعد دفنم کنید.به فکر مقدماتم باشید...منم که کلاً پوست کلفففففت...همینجوری بهش نگاه میکردمو لبخند می زدم.حرفش که تموم شد بهش گفتم:از کجا معلوم که شما اول بری و من بمونم؟ندیدی پسر همسایه که توی داروخانه کار میکرد،پریشبا توی بیست و هفت سالگی سکته کردو مُرد؟...برگشته توی اون حالش میگه:تو که بیستو هفت سالت نیست.سی و هفتم رَد کردی...اصلاً کلاً این بابام منو اُسگل کرده بود.خلاصه هیچی نگفتم دیگه.بعد توی اون حال میگه:من از دوری پرستارای بیمارستان حالم بد شده!!! کلاً انگار اصلاً مامان نداریم که جلوش اینو میگه ها.البته مامانم علی رغم حرص درونی که میخوره بهش میگه:برو پیش همون پرستارا بابا.حال داریا...بعدشم بابام میگه: آآآآآی.واااای.آآآآخ...خلاصه بگذریم.توی دلم گفتم:بابا جان.من دارم میرم یه سفر کوچولو...یه وقت دیدی برنگشتم حرف من درست شد.به هر حال اونجا سفارشتو می کنم که به زمین پیغام بدن که پرستارا حسابی بهت برسن...نگران هیچی نباش!


۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۰۸
فرهاد


ترانه: عبدالجبار کاکایی، موسیقی و تنظیم: فرید سعادتمند، میکس و مسترینگ: ایمان حجت

با صدای رضا صادقی

دانلود ترانه

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۱۸
فرهاد

به بهانه ی سفرهای تابستانی و به یاد سه فرزند خردسال تازه درگذشته همکارم که در اثر تصادف اخیر جاده ای ،در پیش چشم والدین خود جان باختند...لطفاً احتیاط کنید.


۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۳ ، ۰۸:۰۹
فرهاد


۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۴۷
فرهاد

شواهد آماری و تجربی از رشد اقتصاد و رفاه کشورها حاکی است در زمان‌های افزایش رفاه و بهبود اقتصادی- که معمولاً با درآمد سرانه اندازه‌گیری می‌شود- نابرابری درآمدی افزایش می‌یابد و بالعکس در برهه‌هایی از کسادی و رشد منفی ولی خفیف درآمد ملی، توزیع درآمد بهتر می‌شود. این روند را هم در رونق اقتصاد آمریکا در قبل از بحران سال‌های اخیر (2007) و هم در اقتصاد چین می‌توان مشاهده کرد. اگر چه طبق نظریه کوزنتس همواره با شروع توسعه، نابرابری درآمدی ابتدا افزایش و سپس با ادامه آن کاهش می‌یابد ولی اغلب مشاهده می‌شود که اتفاق مذکور صرف‌نظر از فازبندی‌های توسعه‌ای در کشورهای توسعه یافته و نیم توسعه‌یافته واقعیت دارد...

 


۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۰۸
فرهاد

 

باید این دل را به راه عاشقی بیدار داشت

لاجَرَم دل را شکست و بعد از آن تیمار داشت

از درون بگذشت باید،دست را از آن بشست

راستگو باید شد و سَر را دگر بر دار داشت

سختی رَه را به پای خویش باید طی نمود

تا که بعد از آن رَه صاف و دل هموار داشت

فهم این با عقل کودن کِی توان هرگز،محال

رَه نجست آنکس که در راهش سَر هشیار داشت

کِی شود عاشق هر آنکس کو تن آسانی گُزید

زحمتی بر جان نداد و هم تنش بیکار داشت

هر که عاشق نیست،کِی مَحرم بُوَد بر سِرّ عشق

گوی رو،اینجا نباید جسم خود آزار داشت

در حریم عشق کوته کُن زبانِ قال را

جز سکوت حرفی نباید بعد از آن اظهار داشت

حال،پایان دِه سخن را،راز خود بر کس مگوی

چون نباید هیچ بر افشای آن اصرار داشت

مرداد 1393

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۴۷
فرهاد


۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۳ ، ۰۸:۳۰
فرهاد


۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۳ ، ۱۷:۱۴
فرهاد