درد
سه شنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۳۲ ب.ظ
.......
کمی تا قسمتی هردم،بیا اندازه کن دردم
گهی دور و گهی نزدیک،با یادت چه ها کردم
تو بیش از من پر از دردی،پر از تقدیرِ نامردی
صدایم کن که من هم بی هوا،من را رها کردم
پس از این حادثه،باری به هرحالی که شد اینسان
نفهمیدم که من با خود چرا اینگونه تا کردم
فراق لحظه ی دیدار،هردم میکُشد ما را
به شوق خاطراتی که چه ها دیدم،چه ها کردم
حلالم کن،مرا بگذار با دردی چنین سنگین
که آنگونه تو را دیدم و اینگونه رها کردم
شبی با جُرمِ این تقصیر می میرم،خدا دانَد
چرا بی نوشدارو قلب خود را مبتلا کردم؟!
۹۴/۰۱/۱۸
ان شاءالله بتونیم دردها را تسکین بدیم
براتون آرزوی موفقیت می کنم