بمان با من
دوشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۴۹ ب.ظ
چو گُل همین که معطر شدی؛بمان با من
خزان نیامده پرپر شدی؛بمان با من
کتاب عمر تو چندان ورق نخورده...دریییییغ
چه زود صفحه ی آخر شدی؛بمان با من
شکفته مثل گُل سرخ در مسیرِ نسیم
به خون خویش شناور شدی؛بمان با من
حدیث سنگ قضا را چگونه نشنیدی؟
که عاشقانه کبوتر شدی؛بمان با من
مگر سپید نبودی؟بگو چه بر تو گذشت
که مثل لاله ی اَحمر شدی؛بمان با من
کدام واژه ی غم،ترجمان حالِ من است؟!
تو زخمِ قلبِ مُکدر شدی؛بمان با من
۹۴/۰۱/۲۴