شرح حالی در وصف من(بخش دوم)
در آبان ماه 1354 در بامداد روز جمعه ساعت 5:20 وی دیده به جهان گشود.اطرافیان او که بسیار مشتاق دیدارش بودند با دیدن او نگران شدند چرا که اکثر قریب به اتفاق باور داشتند که فرهاد نابیناست و در آینده دارای مشکلات عدیده ای خواهد شد.ولی با گذشت زمان،این فرضیه نادرست از آب درآمد تا مشخص شود نه تنها وی نابینا نیست بلکه دارای چشمان درشت و خوشگل است که بعدها این چشمها که همه فکر می کردند کور است دردسر بزرگی برایش شد ولیکن همانطور که گفته شد به دلیل تصور ابتدایی در مور کور بودنشان ، پدر و مادر وی چندان رغبتی برای انتخاب نام وی نداشتند اما وقتی دیگر مشخص شد که کور نیست،نامش را فرهادِ چشم مشکی گذاشتند.
وقتی فرهاد چشم مشکی یک ساله شد اکثر روانشناسان بر این عقیده بودند که وی فردی زیرک،باهوش و احتمالاً خلافکار از آب در خواهد آمد.دیری نپایید که فرضیه ی یاد شده تحقق یافت و فری چش مشکی وقتی پا به سن هفت سالگی گذاشت دنبال ماجراجویی و کارهای هیجان انگیز به طرز وحشتناکی می رفت و در آن زمان توانست چند رکورد گینس را جابجا کند.
اما این تازه اول ماجرا بود و همچنان ماجراها ادامه یافت تا اینکه در سال 1984 از روی ساختمان 12 طبقه ای به پایین پرید و از آنجا که یک کارگر ساده ی بیچاره در پایین در حال استراحت بود متاسفانه وی به روی او افتاد و مقداری بخصوص از ناحیه سر مجروح گردید که بلافاصله به بیمارستان منتقل و مورد معالجه قرار گرفت و نقاطی از مغزش دچار آسیب شد که پس از آن علاوه بر فرهاد، وی را مجنون نیز نامیدند.
وی پس از بهبود نسبی مجدداً شروع به کار کرد و برای اینکه تنوعی در کارهایش باشد از کشور خارج شده و به امارات(یکی از کشورهای شیخ نشین)رفت و برای این مهاجرت خود دلایل محکمی داشت .چون وی بدون برنامه ریزی اقدام به این سفر کرده بود پس از بازگشت از آنجا نتوانست حرفه ی قبلی خود را دنبال کند و لذا از این پس بیشتر دنبال خلاف رفت و تا آنجا که می توانست مردم را اغفال می کرد و در عوض مبالغی نیز دریافت می نمود.در آخرین حرفه ای که رسماً به آن روی آورد با توجه به تیزهوشی ای که داشت توانست رمالان و فالگیران تهران بزرگ را سر و سامان دهد و خود نیز به عنوان رئیس کل انجمن رمالان و فالگیران مقیم مرکز با اکثریت قاطع آراء منصوب گردید.اما از آنجا که از زمان سفر به کشورهای عربی بخت با او یار نبود در این زمان،مجلس طرحی را تصویب کرد که در آن لایحه ی جمع آوری و ساماندهی متکدیان و رمالان را به دنبال داشت و همانطور که استحضار دارید این طرح از چندی پیش به اجرا در آمده و در اولین دوره ی اجرای آن تمامی افراد من جمله فری چش مشکی یا فری چش سیاه دستگیر و تحویل مقامات گردیدند.
اما با توجه به همان تیزهوشی که عرض کردم وی از زندان گریخت و به منطقه ی نامعلومی رفته و تاکنون هیچ اثری از وی نیست؟
آیا به نظر شما او از کشور گریخته است؟!
بنده که اینطور فکر نمیکنم.
برگرفته از کتاب شاگردان مکتب شعبان بی مُخ به قلم حاج محبعلی بخشی
بهار 1385/تهران
حق چاپ محفوظ است
خدا بخیر بگذرونه ، الان باچهره ی مبدل زندگی میکنید ؟ :))
زیبا بود
موفق باشید