اینبار... از این درگاه ... سلام آقای مهربانی... دلم پر میکشد به سمت گنبد طلایی بارگاهت... مثل کبوترهای باوقار حرمت ... حرفی ندارم جز سلام و یک دل همیشه ناآرام و سری همیشه پر غوغا... دعایم کن یا ضامن آهو... راه گم کرده ام... و خسته ام از بازی روزگار...
پاسخ:
تا به زنجیرِ سرِ زلفِ تو پابست شدم/دلِ یک شهر به حالِ منِ دیوانه بسوخت
آقای مهربانی ها یار و نگهدارتون و ممنون از نظر زیباتون.
پیشاپیش عیدتون مبارک