انگار مرده بودم
شنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۵، ۰۳:۰۲ ب.ظ
خوابت ندیدم اما انگار دیده بودم
آن شب کنارت اما حرفی نگفته بودم
پُر بود خانه از تو ، در هر طرف نشانی
دائم تو را میانِ قلبم سپرده بودم
من در هوای جشن دیدار گریه کردم
گویی که بودی آن شب ، من هم نمرده بودم
گفتم به مشرق این را : خاموش کن طلوعت
آن آفتاب گردون را حبس کرده بودم
دستت میان دستم ، دستم میان دستت
ترسیده بودم اما ، محکم فشرده بودم
از بس زیاد بودی در خواب نیمه ی من
ای کاش زنده بودم ، خوابت ندیده بودم
یک لحظه می شد آری ، با من بمانی اما
من زنده بودم اما انگار مرده بودم
۹۵/۰۴/۱۲