کافه 54

دال...پایان نام کوچک من وآغاز دریاست...اکنون که پایان من آغاز دریاست،بر ساحل تن خسته ام قدم بزن

کافه 54

دال...پایان نام کوچک من وآغاز دریاست...اکنون که پایان من آغاز دریاست،بر ساحل تن خسته ام قدم بزن

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

انگار مرده بودم

شنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۵، ۰۳:۰۲ ب.ظ


خوابت ندیدم اما انگار دیده بودم

آن شب کنارت اما حرفی نگفته بودم

پُر بود خانه از تو ، در هر طرف نشانی

دائم تو را میانِ قلبم سپرده بودم

من در هوای جشن دیدار گریه کردم

گویی که بودی آن شب ، من هم نمرده بودم

گفتم به مشرق این را : خاموش کن طلوعت

آن آفتاب گردون را حبس کرده بودم

دستت میان دستم ، دستم میان دستت

ترسیده بودم اما ، محکم فشرده بودم

از بس زیاد بودی در خواب نیمه ی من

ای کاش زنده بودم ، خوابت ندیده بودم

یک لحظه می شد آری ، با من بمانی اما

من زنده بودم اما انگار مرده بودم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۱۲
فرهاد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">