کافه 54

دال...پایان نام کوچک من وآغاز دریاست...اکنون که پایان من آغاز دریاست،بر ساحل تن خسته ام قدم بزن

کافه 54

دال...پایان نام کوچک من وآغاز دریاست...اکنون که پایان من آغاز دریاست،بر ساحل تن خسته ام قدم بزن

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

رابطه

شنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۵، ۰۹:۳۳ ق.ظ


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۷/۱۰
فرهاد

نظرات (۶)

موفق باشید جناب فرهاد
من زیاد بهتون سر میزنم اما خب عموما نظری نمیزارم

پاسخ:
سلام.ممنونم که بهم سرمیزنین.نظری هم نذارین هیچ اشکالی نداره.سلامتی همیشگی شما رو از خدا میخام.امیدوارم  به شادی عمیق برسینو لحظه هاتون پر از امید باشه:)

منو ببخش اگه برات اونی که خواستی نشدم
یه دنیا حرف داشتم ولی حرفامو ریختم تو خودم


با اینکه بد شدم ولی دله منو نمیشکنی هنوز به فکر چشمای همیشه بیداره منی
بارونیه هوایه من یه کاری کن برای من بذار درایه بسته وا شه
من با یه کوله بار غم بازم سراغت اومدم که قلبه من پیشه تو جا شه
کنار من بودی ولی چرا ندیدمت ببخش دل نگرونه من شدی اضافه شد غمت ببخش
حاله منو عوض کنو به لحظه هام نفس بده قلبمو میدم به نگاهت قلبمو ساده پس نده
بارونیه هوایه من یه کاری کن برای من بذار درایه بسته وا شه
من با یه کوله بار غم بازم سراغت اومدم که قلبه من پیشه تو جا شه

پاسخ:
شعر ساده اما پرمحتوا و قشنگیه.خیلی خیلی ممنونم.شما همیشه شعرای ناب میذاشتید.هیش کی بد نیست.ماییم که باید توقعاتمون رو کم کنیمو با شرایط بسازیم.صبر کنیمو صبر .قطعا هر چیزی در زمان خودش اتفاق خواهد افتاد.هوای بارونی هم تموم میشه و رنگین کمان توی آسمون نقش می بنده.
به امید دیدن رنگین کمان
پاسخ:
ان شاء الله:)
و ممنون که شعرای منو یادتونه این شعرم به سپاس اینکه منو اشعار انتخابیمو یادتون مونده جناب فرهاد

:
🌹



 اینگونه که من در تله ی عشق تو گیرم
اینگونه که زنجیر و گرفتار و اسیرم

شاید به نظر موش بیایم؛گِله ای نیست
اما به خدا سوء تفاهم شده...شیرم!

شیرم که به جادوی تو تبدیل شدم به...
یک موش کتک خورده که دنبال پنیرم

حالا که دُمَم در تله ی تیز تو گیر است...
بگذار که عشقت بکند خُرد و خمیرم

ای دار و ندارِ منِ شهریوری عاشق...
بد جا شده ای در دل اشعار اخیرم

رگبار غزل خورده به پیشانیِ دفتر
خودکار روانی شده وُ بسته به تیرم

جز یاد تو ای حسرت شیرینِ قدیمی
باور بکنی یا نکنی از همه سیرم

لعنت به بهاری که بدون تو بیاید
وقتی تو نباشی به جهنم که کویرم

من عاشق این بغض قشنگم به کسی چه؟!
گیرم بکند دغدغه ی عشق تو پیرم

عشق است که پیرم بکند عشق و بیایی
یک بار فقط دست تو در دست بگیرم

آنوقت سرم را بگُذارم به زمین و...
از شوق بمیرم که بمیرم ...که بمیرم                                                                         
🌹
پاسخ:

خواهش میکنم.مگه میشه فراموش کنم.زنده باشید.این شعری هم که فرستادید اونقدر زیبا بود که بعد از مدتها طبه کور شعرم باز شد و دلم نیومد جوابشو فی البداعه ندم.اینم به پاس محبت شما در پاسخ به این شعر:

اینگونه تو در عشق که گیری؟!

گویی که به زنجیر و اسیری

پندار من این نیست که موشی

همواره تو آن غرش شیری

حسرت مخور از یاد و فراقش

با اینکه کنون از همه سیری

وقتی که بهار تو بیاید

بیش از همه خوبان،تو دلیری

بر حرمت این عشق ، نیاید

روزی که بمیری ، که بمیری...

 

طاقت ندارم از نگاهت دور باشم
یا پیش هم باشیم و من مجبور باشم...

با من بمان هر لحظه می افتم به پایت
هر چند در ظاهر زنی مغرور باشم

وقتی دلت صیاد این دریاست ای کاش
من ماهی ِ افتاده ای در تور باشم

بگذار با رویای وصلت خو بگیرم
حتی اگر یک وصله ی ناجور باشم

آغوش وا کن! حرف هایم گفتنی نیست
تا کی فقط در شاعری مشهور باشم؟!

پیراهنم ارزانی چشمان مست ات
لطفی ندارد عشق اگر محصور باشم!

روزی اگر سهم کسی بودی دعا کن ـ
ـ من کور باشم ، کور باشم ، کور باشم!
پاسخ:
به به.چه شعر زیبا و در عین حال تلخی.خیلی وقت بود از این شعرا نخونده بودم.واقعن ممنونم از محبتتون.
وااااااااااااااااااااای!!!!!!! 

اعجب طبعی! اعجب بداهه ای!! 

واقعا حظ کردم
قلمتون پایدار جناب فرهاد
پاسخ:
خواهش میکنم.ممنون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">