منو ببخش اگه برات اونی که خواستی نشدم
یه دنیا حرف داشتم ولی حرفامو ریختم تو خودم
با اینکه بد شدم ولی دله منو نمیشکنی هنوز به فکر چشمای همیشه بیداره منی
بارونیه هوایه من یه کاری کن برای من بذار درایه بسته وا شه
من با یه کوله بار غم بازم سراغت اومدم که قلبه من پیشه تو جا شه
کنار من بودی ولی چرا ندیدمت ببخش دل نگرونه من شدی اضافه شد غمت ببخش
حاله منو عوض کنو به لحظه هام نفس بده قلبمو میدم به نگاهت قلبمو ساده پس نده
بارونیه هوایه من یه کاری کن برای من بذار درایه بسته وا شه
من با یه کوله بار غم بازم سراغت اومدم که قلبه من پیشه تو جا شه
خواهش میکنم.مگه میشه فراموش کنم.زنده باشید.این شعری هم که فرستادید اونقدر زیبا بود که بعد از مدتها طبه کور شعرم باز شد و دلم نیومد جوابشو فی البداعه ندم.اینم به پاس محبت شما در پاسخ به این شعر:
اینگونه تو در عشق که گیری؟!
گویی که به زنجیر و اسیری
پندار من این نیست که موشی
همواره تو آن غرش شیری
حسرت مخور از یاد و فراقش
با اینکه کنون از همه سیری
وقتی که بهار تو بیاید
بیش از همه خوبان،تو دلیری
بر حرمت این عشق ، نیاید
روزی که بمیری ، که بمیری...