کافه 54

دال...پایان نام کوچک من وآغاز دریاست...اکنون که پایان من آغاز دریاست،بر ساحل تن خسته ام قدم بزن

کافه 54

دال...پایان نام کوچک من وآغاز دریاست...اکنون که پایان من آغاز دریاست،بر ساحل تن خسته ام قدم بزن

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر


خداحافظ داوود عزیز.خداحافظ  رفیق قدیمی.روزی که اومدم بیمارستان ملاقاتت یادته؟! به زور چند کلمه باهام حرف زدی.بهم گفتی فرهاد حلالم کن.منم بهت گفتم خجالت می کشم که کاری از دستم بر نمیاد برات انجام بدم.جز اینکه با چند تا شوخی بخندونمت.بهت گفتم زود برگرد با هم ناهار کشک بادمجون بزنیم.آخه تو خیلی بادمجون دوست داشتی.به خصوص کشک بادمجون.اون روزم گذشت...

و تمام روزهای با هم بودنمون.توو شبای قدر ،تنها چیزی که از خدا برات خواستم این بود که هر چی صلاح میدونه اجابت کنه.

و عجب اجابت سریعی...

خدایا راضی ام به رضای تو

و...

خداحافظ رفیق...

۸ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۴ ، ۱۴:۳۰
فرهاد

قابل توجه دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری و دوستان علاقمند به تحقیق و مطالعه

با توجه به نیاز کارشناسان، دانشجویان و سایر پژوهشگران و محققین به دریافت متن کامل مقالات و متون علمی به منظور تحقیق، پژوهش و تولید علم، امکان استفاده از چند پایگاه علمی معتبر جهان که هم اکنون بسیاری از واحدهای دانشگاهی و سازمانی از آن بهره برداری می نمایند به صورت آزمایشی و به مدت 14 روز جهت بازیابی و دانلود تمام متن منابع به روز دنیا فراهم گردیده است.
پایگاه های علمی الکترونیکی Ebrary, ISI web of Knowledge, OECD Transport Library, Science
Direct, ProQuest, EBSCO
هر یک به عنوان منبع علمی معتبر و ضروری برای میلیون ها متخصص در سراسر جهان است و شامل چکیده پایان نامه ها، مقالات ، نشریات علمی و گزارشات می باشد، بدین ترتیب با استفاده از این پایگاههای اطلاعاتی دسترسی به بزرگترین مجموعه الکترونیکی جهان از اطلاعات تمام متن و کتابشناختی در سراسر جهان در موضوعات علوم، فناوری و پزشکی مسیر شده  است
 آدرس دسترسی به پایگاهها، نام کاربری و کلمه عبور استفاده از آنها به شرح زیر می باشد:

 



http://access.ezproxy.ir/menu

username:user01

password:7daytrial


۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۴ ، ۱۴:۵۷
فرهاد


۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۴ ، ۰۳:۵۵
فرهاد

 

 شیخ طوسی در کتاب الغیبه ، داستان تشرف علی ابن مهزیار اهوازی را آورده است.

علی این مهزیار نقل می کند:

من بیست سفر به حج بیت الله الحرام مشرف شدم و قصدم در تمام این سفرها دیدن مولایم بود.ولی در این سفرها هر چه بیشتر تفحص می کردم کمتر موفق به اثریابی از آن حضرت گردیدم.عاقبت مایوس و تصمیم گرفتم که دیگر به مکه نروم.شبی در خواب شنیدم که کسی می گوید:ای علی ابن ابراهیم.خداوند به تو فرمان داده که امسال را نیز حج کنی.

...پس از اعمال حج،دائماً در گوشه ی مسجدالحرام تنها می نشستم و فکر می کردم.با خود می گفتم:آیا خوابم راست بود یا نه؟...شبی در طواف، جوان زیبا و خوشبویی دیدم که به آرامی طواف می کند.دلم متوجه ی او شد.برخاستم و به جانب او رفتم تا متوجه من شد.بعد از کمی صحبت فرمود:ای پسر مهزیار! خداوند به تو اذن می دهد به محل اقامت خود برگرد و با رفقایت خداحافظی کن.چون شب فرا رسید به جانب شعب بنی عامر بیا که مرا در آنجا خواهی دید.

من با خوشحالی فوق العاده ای به منزل رفتم و با رفقا خداحافظی کردم.چون شب شد، شتر خود را پیش کشیدم.جهاز آن را محکم بستم و سوار شدم و به سرعت راندم تا به شعب بنی عامر رسیدم.او در آنجا منتظر من بود.با هم نماز شب و تعقیبات آن را خواندیم و حرکت کردیم تا قله ی کوه طائف پیدا شد.هوا قدری روشن شده بود.پرسید:آیا چیزی می بینی؟گفتم آری.تله ریگی می بینم که بر بالای آن خیمه ایست و نور داخل آن تمام صحرا را روشن کرده است.گفت:بله.درست است.منزل مقصود همانجاست.

کمی نزدیکتر شدیم.آن جوان گفت:پیاده شو که در اینجا، سرکشان دلیر و جباران، خاضع می گردند.گفتم:شترها را چه کنیم؟!

گفت:اینجا حرم قائم آل محمد است...کسی جز افراد با ایمان به اینجا راه ندارد و هیچ کس جز مومن از اینجا بیرون نمی رود.

از آن گفته ی خود بسیار خجل شدم.به من دستور داد تا در بیرون چادر توقف کنم.وقتی برگشت گفت:داخل شو که در اینجا جز سلامتی چیزی نیست.بشارت باد به تو.اذن دخول صادر شده است.

وقتی وارد شدم چشمم به جمال آقا افتاد.سلام کردم و با شتاب به سویش رفتم.خود را به دست و پای ایشان انداختم و صورت و دستو پایشان را بوسیدم.وقتی سلام کردم،جوابی بهتر از سلام خود شنیدم...

فرمود:ای ابوالحسن.ما شبو روز منتظر ورودت بودیم.چرا اینقدر دیر نزد ما آمدی؟عرض کردم:آقای من؛تاکنون کسی را نیافتم که دلیل و راهنمای من به سوی شما باشد.فرمودند:آیا کسی را نیافتی که تو را دلالت کند؟ بعد، انگشت مبارک را به روی زمین کشیده سپس فرمودند:نه ! لکن شماها اموالتان را فزونی بخشیدید و بر بینوایان از مومنین سخت گرفته، آنان را سرگردان و بیچاره کردید و رابطه ی خویشاوندی را در بین خود بریدید و صله رحم نکردید.دیگر شما چه عذری دارید؟!

گفتم: توبه،توبه؛ عذر می خواهم.ببخشید.نادیده بگیرید...سپس فرمودند:ای پسر مهزیار.اگر نبود که بعضی از شما بر بعضی دیگر استغفار می کنید ، تمام کسانی که بر روی زمین هستند نابود می شدند، به جز خواص شیعه؛ همانهایی که گفتارشان با رفتارشان یکیست.سپس مرا مخاطب ساختند و احوال مردم عراق را پرسیدند.عرض کردم:آقا.چرا شما از ما دووووور و آمدنتان به طول انجامیده است؟ فرمود:پسر مهزیار.پدرم از من پیمان گرفت و به من امر فرمود که جز در کوههای سخت . بیابانهای هموار نمانم. به خدا قسم مولای شما امام حسن عسگری (ع) خود رسم تقیه پیش گرفت و مرا نیز امر به تقیه فرمود و اکنون من در تقیه به سر می برم.تا روزی که خداوند به من اجازه دهد و قیام کنم.

عرض کردم:آقا چه وقت قیام می کنید؟ فرمود:موقعی که راه حج را بر روی شما بسته و خورشید و ماه در یک جا جمع شوند و نجوم و ستارگان در اطراف آن به گردش در آیند.عرض کردم:یابن رسول الله(ص).این کجا خواهد بود؟فرمودند:در فُلان سال.دابه(دابت) الارض در بین صفا و مروه قیام کند در حالیکه عصای موسی و انگشتر سلیمان با او باشد و مردم را به سوی شهر سوق دهد ، به سوی کوفه می آیم و مسجد آن را ویران می سازم و طبق ساختمان اول،آن را بنا می کنم و ساختمانهایی را که ستمگران ساخته اند خراب می کنم و به همراه مردم، حج اسلامی را انجام می دهم و به مدینه می روم؛ حجره را خراب کرده و آن دو تن را که در آنجا مدفون هستند بیرون می آورم و دستور می دهم آنها را با بدن های تازه به کنار بقیع بیاورند و به دو شاخه ی خشکیده امر می کنم آنها را به دار بیاویزند و مردم به وسیله ی آن دو آزمایش می شوند.اما سخت تر از آزمایش اول.در آن روز بر روی زمین کسی باقی نمی ماند جز مومنی که قلبش خالص به ایمان باشد.

عرض کردم ای مولای من.بعد از آن چه می شود؟

فرمود:  بازگشت

 

ببینید و گوش کنید:

++امام ح س ی ن،کلید رمز ظهور( کلیپ اصلی)

شباهت امام ح س ی ن با امام زمان(دوست داشتید،گوش کنید!)

۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۴ ، ۰۹:۰۲
فرهاد


۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۴ ، ۰۸:۵۰
فرهاد


۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۴ ، ۰۸:۴۷
فرهاد

 

ذوالنون مصری که یکی از عارفان بزرگ بود نقل کرده که

در صحرا بودم و شیطان را دیدم که چهل روز در حال سجده

بود و سر از سجده بر نداشت!

به او گفتم : ای مسکین! بعد از این که مورد بیزاری و لعنت

خداوند قرار گرفتی ، این همه عبادت برای چیست؟

شیطان جواب داد: ای ذوالنون ! اگر من ازبندگی عزل شده ام،

 او که از خداوندی معزول نیست...

 

 


۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۴ ، ۱۶:۲۲
فرهاد


۵ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۶:۱۷
فرهاد


۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۰۸:۴۵
فرهاد
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۰۱:۰۰
فرهاد