من مانده ام به پای تو و دودمان عشق
رفتی و بی تو گم شده ام در میان عشق
روز ازل که گِرِهی خورد کار ما
خوش آن گِرِه که باز ندارد عنان عشق
با عزم جزم،زندگی ام را رقم زدی
پیرت شدم به یکدفعه در عنفوان عشق
من باغبان گِل و تو گُل به گِرد من
دستم به خون رسید،در این بوستان عشق
بازم کنار تو در این راه پر خطر
ماندم مگر اینجا بشوم ساربان عشق
ظلم رقیب و سرزنش این و آن نشد
گَردم اسیر بی خبری در جهان عشق
این باغ همیشه منتظر ریشه های توست
من مانده ام در انتظار همین لامکان عشق
لاله نگر ز خون دیده ی فرهاد می دمد
بگذار که شرح دهند همی کاتبان عشق