دلی نمانده دگر بهر سوختن،ای دوست
و مرغ فصل خزان گشته بی وطن ای دوست
کجاست آن پَرِ پرواز؟ ببین مرا به قفس
به بال و حال شکسته به جُرم من،ای دوست
کشیده سر به فلک نی نوای نای دلت؟
به بینوایی ما ،از نو نی نوا ،ای دوست