کافه 54

دال...پایان نام کوچک من وآغاز دریاست...اکنون که پایان من آغاز دریاست،بر ساحل تن خسته ام قدم بزن

کافه 54

دال...پایان نام کوچک من وآغاز دریاست...اکنون که پایان من آغاز دریاست،بر ساحل تن خسته ام قدم بزن

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۳۳ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است


بی تو اینجا خواب را از دیده بیرون می کنم

گر نگیرد جا بدان جایش پر از خون می کنم

قطره ی اشکی که نه ؛ دریا کنم پیراهنم

گر برنجی حال خود با درد مجنون می کنم

نای حرفم نیست از بغض عظیم ساکتم

امشب این بغضم یقیناً باز کارون می کنم

سوختم از آتش دل در میان موج اشک

حال زارم را ببین بی تو چنین چوون می کنم

خوردن خون دل از چشم ترم آموختم

می خورم خون دل و عشق تو افزون می کنم

گر زبانم طفلکی راز دلم را فاش کرد

معترض را با نگاه خویش افسون می کنم

دیده می بندم به روی عالم و آدم چنین

در هوایم هر که آید باز بیرون می کنم

دوستت دارم... خدا داند فقط دنیا که نه

هر دو عالم را ز قلب خویش بیرون می کنم

 

۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۴ ، ۱۰:۵۸
فرهاد


امشب از حال خودم بی خبرم باور کن

خواب در چشم ترم می شکند باور کن

قصه ی عهد تو با من نه همین روز و شب است

از ازل عقد تو بستم بخدا باور کن

تو کجای دل خود جان مرا جا دادی؟!

که به زنجیر کشیده پیکرم باور کن

من به فکر تو و سرگرم خیالت هستم

به گمانم شده دیوانه سرم باور کن

نقطه ی خال تو از جنت رویت چیدم

تا رقیبم ننهد بوسه بر آن باور کن

شب مهتاب به یاد رخ همچون قمرت

در رصدخانه ی دل محو شدم باور کن

عکس تو در رخ مهتاب نگاهم می کرد

آفتابی تو  به مهتاب بزن باور کن

از پی قامت تو تا به قیامت طی شد

برزخی نیست دگر حرف مرا باور کن

روز محشر که ز هر گوشه کسی برخیزد

همچو من کشته نیابی به یقین باور کن

چه سفر بود که کردم به کجا آمده ام؟!

بی تو صبرم نه همین بود بیا باور کن

پندم از عشق مده گر شده ام دیوانه

کرد دیوانه مرا آنکه تو را باور کن

برو ای عقل مگو عشق چنان است و چنین

تو خودت زاده ی عشقی عشق را باور کن

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۴ ، ۱۹:۳۳
فرهاد


همیشه مایه ی صد حیرتی برای دلم

خدا میدونه چی کردی با انزوای دلم

قرار اون شبمون گرچه اول دی بود

ولی زدیو شکستی تو این یخای دلم

میگم دلم نکنه فگر کنی یه تیکه جیگر

نشسته توی تن من ٰ توو ابتدای دلم

تنم همه دل میشه و دلم همه چشم

زمان از تو نوشتن با ناله های دلم

نخواب عزیز غریبم ببین دلم تنگه

بیا قریب دلم شو بشو خدای دلم

نماز امشبمو باز بی صدا خوندم

تو که خدای منی میشنوی صدای دلم

 

ترانه ی "باور نکن" با صدای محمد اصفهانی

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۴ ، ۱۸:۱۸
فرهاد

 

 

تاکنون کس نشنیده ست شبی زاری من

هیچ کس را نشنیدم که کند یاری من

چون که از صولت تو دیده ندارد کامی

دائماً گریه کند چشم من از خواری من

همچو یعقوب در این کلبه ی احزان ماندم

تا مگر یوسفم آید به پرستاری من

دل به همدردی چشمان تو بیمار شود

این بُود غایت مفهوم وفاداری من

بوی کافور اگر می دهد آهم نه عجب

زنگ مرگ است که آهسته شود جاری من

چشم و ابروی تو با ناوک و شمشیر آمد

بوی خون می دهد امروز گرفتاری من

خود تو دانی که دل خسته ی من خانه ی توست

پس بیا با همه اندوه به دلداری من

ترانه ی "بغض" با صدای علیرضا عصار

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۴ ، ۱۳:۳۴
فرهاد

 

 

 

از خواب و خیالم گذشتی

حواسم بود

امشب هم با عینک خوابیدم

تا مبادا بگذری و نبینمت

ترانه "حس میکنم تو رو" با صدای مهدی یغمایی


 

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۴ ، ۲۲:۳۰
فرهاد


یکی بود...یکی نبود

دو تا شدن

منو تو

یکی بود... یکی نبود

اون یکی گشت

اون یکی پیدا شد

دو تا شدن

یکی بود... یکی نبود

اون دو تا "ما" شدن

یکی بود... یکی نبود

ما شدن

رها شدن

زیبا شدن

با همدیگه تنها شدن

 

یکی بود یکی نبود با صدای علیرضا کنگرلو

 

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۴ ، ۲۱:۰۰
فرهاد


زلف بر باد نده تا ندهی بر بادم

 

ترانه ی "ماه و موهات" با صدای رضا صادقی

۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۴ ، ۱۳:۴۸
فرهاد


حالا که این نامه را مینویسم ، تو چمدانت را بسته ای و رفته ای.

کاری از من برنمی آید و این رسم هر ساله ی توست چنین آمدن ها و رفتن ها.

عادت کردم که به تو دل نبندم پاییزِ من.

آن روز با لباس زرد آمدی.چقدر پیراهنِ زرد به تو می آمد...

و به من شکوفه ای دادی و گفتی: این شکوفه انار خواهد شد.

...انارِ شیرین قسمت فرهاد شد

و من برای رسیدن به دلِ شیرین ، فرهادوار تیشه زدم و با انبوه آرزوهای سرخم دلت را جست و جو کردم....دگر چه می خواهی؟!

 اکنون در انتهای کوچه ی آذر به خودم آمدم.

پاییزِ من...تو رفتی...اما بگذار همان شود که می خواهم.

با همان قطاری که زمستان را آورده...برگرد.

 

 اولین شب آرامش با صدای مهران زاهدی

 

۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۴ ، ۲۱:۰۰
فرهاد


یه نوشته از قبل:

توی ویلای اداره ام.کنار ساحل زیبای انزلی.تنهام و ساعت 22:40 دوم دی ماهه.دارم موسیقی  Love Theme From The Godfather اثر Nino Rota رو گوش میدم.دوسش دارم.حس خوبی بهم میده.حس پدرخواندگی.

...کاشکی پدرخواندت بودم.شاید الان این تنها آرزومه توو عمق اندوه نداشتنت.اونوقت کسی دیگه جرأت نداره بهت بدی کنه.اونوقت هر کسی باهات نامهربون شد باید تاوان سنگینی پس بده.آخه من پدرخوانده ام و تو خانوادمی.تو همه کسمی.فقط یادت باشه خواسته هاتو فقط به پدرخوانده بگی نه کسی بیرون از این خانواده.چون کسی جرأت نداره رو حرف Godfather حرفی بزنه.

همه پدرخوانده رو دوس دارن.اما من می خوام فقط تو دوسم داشته باشی.شاید دوس داشتن دیگران از سر ترسه اما دوس داشتن تو از سر احترام.قبل از اینکه بهت یه چیز دیگه بگم یادت باشه حرفای ویتو کارلئونه رو توی آخر حرفام بخونی.

حالا بگو دوسم داری؟

منم پشت در.در قلبتو وا کن...منم پدرخوانده...

.

.

.

.

پدرخوانده

 بوناسرا: من دخترمو با شیوه آمریکایی بزرگ کردم. بهش آزادی دادم. اما بهش یاد دادم هرگز خانواده‌اش رو بی‌آبرو نکنه. اون یه دوست‌پسر غیر ایتالیایی پیدا کرد. با اون به سینما می‌رفت. شب تا دیروقت بیرون می‌موند. من اعتراض نکردم. دو ماه قبل، اون پسر، دخترمو به همراه یکی دیگه از دوستای پسرش برای رانندگی با خودش می‌بره. اونا به زور مجبورش کردن ویسکی بخوره، و اون وقت سعی کردن ازش سوءاستفاده کنن. اون مقاومت کرد، غرورش رو حفظ کرد. پس اون دو نفر، مثل یه حیوون کتکش زدن. وقتی به بیمارستان رفتم، دماغش شکسته بود. آرواره‌اش خرد شده بود و با سیم به هم وصلشون کرده بودن. از زور درد، حتی نمی‌تونست گریه کنه. ولی من گریه کردم. چرا گریه کردم؟ اون تنها روشنایی زندگی من بود. دختر زیبا… حالا دیگه اون هرگز زیبا نخواهد بود… معذرت می‌خوام… رفتم پیش پلیس. مثل یه آمریکایی خوب. این دو پسر به دادگاه کشونده شدن. قاضی اونا رو به سه سال حبس محکوم کرد. ولی حکم رو به حالت تعلیق درآورد. حکم رو معلق کرد! اونا همون روز آزاد شدن. مثل یه احمق وسط دادگاه وایساده بودم. اون دو حرومزاده، به من خندیدن. اون وقت به همسرم گفتم: «برای عدالت، ما باید پیش دون کورلئونه بریم».

 ویتو کارلئونه: چرا رفتی پیش پلیس؟ چرا همون اول نیومدی پیش من؟

دیگه هیچ وقت به کسی خارج از خانواده نگو که چی فکر می‌کنی.

گوش کن: Love Theme From The Godfather

 

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۴ ، ۱۴:۳۳
فرهاد


- نگار ؟ "فرهاد" اولین خواستگارت بود؟
+ نه
- پس چرا با اولیه ازواج نکردی؟
+ برای اینکه ازش خیلی دور بودم
- فرهاد چجوری بود؟
+ انقدر بهش نزدیک بودم که گاهی اصلا نمی دیدمش.


چهل سالگی| 1388| علیرضا رئیسیان

۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۴ ، ۱۴:۱۳
فرهاد