کافه 54

دال...پایان نام کوچک من وآغاز دریاست...اکنون که پایان من آغاز دریاست،بر ساحل تن خسته ام قدم بزن

کافه 54

دال...پایان نام کوچک من وآغاز دریاست...اکنون که پایان من آغاز دریاست،بر ساحل تن خسته ام قدم بزن

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

مسیر تولد

دوشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۴۱ ب.ظ
 

درون زندگی ، گاهی اوقات ، مسائل واقعاً بی بهانه و بی صدا اتفاق می اُفتد و وقتی می آید ، آنقدر صدایش بلند است که فکر نمی کردی این صدا همان بی صدا بوده!...کسی داخل زندگی اَت می آید که مثل یک نطفه ی بی صدا بود.داخل جان و روحت می شود...حتی وقتی نیست ، صدایش یک جاهایی درون وجودت انعکاس دارد...فریاد می زند...غذا می خواهد...و دائماً این انعکاس به تو لگد می زند.

آن نطفه در هفته ی دوم به اندازه ی یک لوبیا بود و ... در هفته ی هشتم ، جنین شد و چشمهایش با پلک هایش پوشیده تا مبادا صدمه ای ببیند.گذشت و گذشت تا اینکه ماه نهم رسید.

حالا به او بگو : تو بی دعوت آمدی.با من زندگی کردی.حالا نفسهایمان باهم گره خورده و تو شدی قشنگترین اتفاق زندگی اَم...

من که از ورود بی مقدمه اَت خبر نداشتم.با این حال شدی آخر آمال و آرزوهایم.می بینی زندگی چقدر غیرقابل پیش بینیست؟!

بیراه نگفته اَم اگر اینکه بگویم : تا ابد از این مسیر تولد ، گریزی نیست.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۳۰
فرهاد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">