کافه 54

دال...پایان نام کوچک من وآغاز دریاست...اکنون که پایان من آغاز دریاست،بر ساحل تن خسته ام قدم بزن

کافه 54

دال...پایان نام کوچک من وآغاز دریاست...اکنون که پایان من آغاز دریاست،بر ساحل تن خسته ام قدم بزن

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

شعر

دوشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۲:۰۱ ب.ظ

Image result for ‫شعر‬‎

آنقدر شعر برایت بافته ام که دوری اَت را کمتر احساس کنم.البته هنوز آنقدر که لافش را می زنم نشده، اما با اینحال آنقدر نوشته اَم  که هرگاه یادم کردی،تک تک واژه هایم را بخوانی و مرا بین کلمات و صدایت ترسیم کنی.اینها را که می خوانی،صدایت می شود مثل صدای من.مثل ترنم شبهایی که تا صبح برایت شعر می بافم و تو خوابی و من با شعر،خیال تو را می بافم و موهایت را.

در زندگی،کسانی هستند که وقتی نیستند،آنقدر نشانه باقی می گذارند که روزها و شبهایت را در عین خالی بودن،پُر می کنند و خودشان را از روزهای خالی تو،پُررنگ تر.

با تو،روزها و شبهایم بسیار رنگ عاشقی گرفته...تو مرا به شعر بازگرداندی.

از حرفهایم فرار نکن! گمان مبر که روزی می توانی با سوزاندن شعرها و نامه هایم فراموشم کنی.خوش خیال نباش که اگر چشمان امنی یافتی،می توانی چشمان مرا به وادی سراب بسپاری!...و خیال مکن که من فقط یک خیالم.

من در تواَم...با تواَم...بیچاره ات خواهم کرد از بس که زنده در تواَم...و بیچاره تر می شوم از بس در منی.

ببخش که تقدیر اینگونه است که همانا تقدیر را با سرنوشت،نسبتی نیست.

پیش از آمدنت شعر می گفتم سالی یکی؛در بودنت شعر می گویم هفته ای یکی؛نگذار بگویم که پس از رفتنت این می شود روزی یکی...روزی چند تا

باید ایمان بیاورم که شعر یعنی جای خالی تو

و اگر تو باشی می شود موسیقی

حالاست که می فهمم هر کسی شعری نگفته،لابد...لابد؟!

نه........................................حتماً عاشقی نکرده است.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۲/۱۴
فرهاد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">