کافه 54

دال...پایان نام کوچک من وآغاز دریاست...اکنون که پایان من آغاز دریاست،بر ساحل تن خسته ام قدم بزن

کافه 54

دال...پایان نام کوچک من وآغاز دریاست...اکنون که پایان من آغاز دریاست،بر ساحل تن خسته ام قدم بزن

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

حیدر

يكشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۴۰ ق.ظ

همه در مسجد نشسته بودن پیش پیغمبر

یک باره دیدند یک موجود عجیب الهیکل اومد تو مسجد

همه حیرت کردند پیامبر فرمود : هیچ کس نترسه .. با شما کاری نداره مقصودش منم ...

محضر پیغمبر که رسید گفت: یا رسول الله اصحابت از من ترسیدند .. خودمو معرفی کنم؟
پیغمبر فرمود خودتو برای اینها معرفی کن ....
رو کرد به اصحاب پیغمبر گفت : اسم من هام بن هیم بن لاقیس بن ابلیس ... از طایفه ی اجنه و از دسته شیاطینم
از اول هبوط آدم آمدم تا همین الان که خاتم الانبیا آمدند
برای یه سوال پیش پیغمبر رسیدم ....

پیغمبر فرمودند سوالت رو بپرس... گفت سوال من اینه : یا نبی الله یا رسول الله ... همین جوری که گفتم از هبوط آدم تا همین الان که شما آمدید من مجموعه ایام دنیا رو درک کردم ... چون پدر ما ابلیس قسم خورده بود نگذاره آدم و بچه هاش بندگی خدارو بکنند ما مامور بودیم بچه های آدم رو اذیت کنیم .. گمراه کنیم اینا عبادت خدارو نکنند ...

اما سر به سر آدم ابوالبشر که میذاشتیم یک باره میدیدیم یک آقای نورانی هویدا میشد
نهیبی بر ما میزد که از ترس نهیب او جرات نمیکردیم دیگه دورو بر آدم آفتابی بشیم.

میگفتیم این پیغمبر بعدیه
شیث نبی آمد پیغمبر بود اون آقا نبود
شیث رو اذیت میکردیم همون آقا می آمد

میگفتیم پیغمبر بعدیه

سام نبی آمد پیغمبر شد اون آقا نبود... باز سام رو اذیت میکردیم اون آقا ظاهر میشد
هر پیغمبری رو که اذیت کردیم اوهم میآمد
همش میگفتیم پیغمبر بعدیه ..پیغمبر بعدیه ..
نوح آمد اون آقا نبود ابراهیم آمد اون آقا نبود ... یعقوب آمد؛ اسحاق .. یوسف ... تا الانی که شما آمدید
و ایمان داریم که شما خاتم النبیین هستید
و بعد از شما هم پیغمبری نخواهد آمد ... اومدم سوال کنم اون آقایی که از آدم تا خاتم رو یاری کرده و تمام انبیا را دادرسی نموده ،اون آقا کیه؟
پیغمبر فرمود اگر ببینیش میشناسیش؟ گفت بله آقا .. به کل عمرم دیدم الان ببینم نمیشناسم؟

امیر المومنین سمت راست پیغمبر نشسته بود سرش رو انداخته بود پایین
دست برد حضرت زیر چونه امیر المومنین سر رو آورد بالا
فرمود یه نگاه کن ببین همین آقا بود یا نه؟
تا هام بن هیم بن چشمش به سیمای امیر مومنان افتاد مثل سپند رو آتیش از جا پرید
گفت : ولله قسم ؛ حامی انبیا ، یاور مومنین ، نبود الا همین جوونی که کنار شما نشسته؛ این کیه یا رسول الله؟

حضرت فرمود :ذاک اخی و ابن عمی و وصییی و وارثی و موضع سری؛ اباالحسنین، مولی الکونین، امام الثقلین ، یعسوب الدین ، رئیس الموحدین ، قائد الغرالمحجلین ، سید المتقین ، امیر المومنین ، اسدلله الغالب ،غالب کل غالب ، مظهر العجائب ، علی ابن ابی طالب صلوات الله علیه...

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۲/۲۰
فرهاد

نظرات (۳)

سلام و درود بر شما بزرگوار
عالی بود ، حقیقتاً لذت بردم
ان شاءالله اجرتون با مولی الکونین ،
یا حق
پاسخ:
سلام بر شما دوست عزیزم.خوشحالم که لذت بردید.امیدوارم همگی در زیر سایه ی شیر خدا باشیم.حق یارتون.
یا حیدر...

بسیار عالی بود
ممنون
پاسخ:
ممنون از لطفتون
گاهی چقدر آدم احتیاج داره به گنبد و بارگاه. به عبادتگاهی که بشه با چشم ببینه و کمی آروم بگیره. از حضرت علی عزیز صحبت کردن هم دلنشین و دلنشین و دلنشین
پاسخ:
ممنون از نظرتون.وقتی میری نجف،انگار یه قدرت تازه میگیری.انگار همه چی تو رو مجذوب و محصور خودش میکنه.با اینکه بارگاه امیرالمومنین از نظر وسعت،کوچیکه اما قدرتو هیبت ایشون رو دقیقن با تمام اجزای وجودت احساس می کنی...و این حیس رو همچنین در کوفه و وادی السلام حس میکنی.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">