رفت
دوشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۰۰ ق.ظ
روز اول بی هوا قلب مرا دزدید و رفت
روز دوم آمد و اسم مرا پرسید و رفت
روز سوم؛ وای! فهمیدم رقیبی داشتم
قلب من رنجید از حسرت ، ولی فهمید و رفت
روز پنجم گفت : فرهادم! بیا با من بمان
خود نماند و این بساطش از دلم برچید و رفت
روز هفتم باز آمد گفت: ای محبوب من!
قامتش در چشمهای بی قرارم دید و رفت
او که طرز خنده اش خانه خرابم کرده بود
حال من حتی نپرسید و خودش را دید و رفت
روز اول را رها کن! روز آخر را ببین
آن که روز سوم آمد،از منش دزدید و رفت
کوه را هم این بلا می پاشد از هم ای خدا
هی گرفت و هی رها کرد و کمی ترسید و رفت
۹۵/۰۳/۱۰