کافه 54

دال...پایان نام کوچک من وآغاز دریاست...اکنون که پایان من آغاز دریاست،بر ساحل تن خسته ام قدم بزن

کافه 54

دال...پایان نام کوچک من وآغاز دریاست...اکنون که پایان من آغاز دریاست،بر ساحل تن خسته ام قدم بزن

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۱۴۸ مطلب با موضوع «کافه چکامه» ثبت شده است


۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۳۳
فرهاد

خدا کند که بیایی به درد من برسی

کنار من بنشینی به زخم من برسی

خودت اگرچه تمام تنت پر از درد است

ولی بیایی و با من ، به حرف من برسی

که وقت بودن تو دردها چه ناچیزند

بیا که به وقت قدم زدن برسی

پیاده راه ، هنوزم هوای ما دارد

خدا کند که از آن دور پیش من برسی

چه سالهاست در این حسرتِ فراوانم

که انتظار سر آید به بودنم برسی

هزار عهد بکردم که یار من باشی

تو هم به دل بیقرار من برسی

چقدر بر سر این کوچه منتظر ماندن؟

خدا کند که به زودی به دست من برسی

۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۴۴
فرهاد


خون تو رگهای من ، یادم به یادت هست؟! نیست ؟!

با غریبی ساختم ، نامم به یادت هست؟! نیست؟!

مدتی در کوچه ی باریک قلبم خانه ساز

خانه ات در کوچه ی قلبم که در بن بست نیست

لحظه ای  با من ، کنارم راه  را طی کن ، ولی

از کنار کوچه ی دیگر نرو ؛ او هست...! نیست؟!

بی من آنجا راههای رفته با من را نرو

خواستی بی من روی ، آنجا مگر دربست  نیست؟!

من که در عمق نگاهت خویش را بینم ، مگر؟

این نفسهایم شبیه لرزش یک دست نیست

باز می آیم ؛ خیالت ، من ، غزل ، تصویرها

دست در دستم نهادی ،این که دیگر هست...نیست؟!

۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۸:۰۰
فرهاد


۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۰۰
فرهاد
۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۰۰
فرهاد

 

تو بیا تا من ، قدم به قدم فدایت بشوم

و گاه و گاه هم بیگاه...نه !!! هر دم خاک پایت بشوم

تو بیا تا من کمی لحظه ای

از حضور دلتنگی جلو بزنم

به تمام دلهای سیاه مردم ، با تمام دلم قفل و بند بزنم

تو بیا تا من همه بن بست ها را با قدمهایمان جاده  کنم

و تمام خیابان ها را به یک نام و نشان صدا بزنم

تو بیا تا من همه راه ها را ساده و بی دلیل اشتباه بروم

به هوای تو بدوم ، حواس خود را به آن راه بزنم

تو بیا تا من قدم به قدم ، نفس به نفس فدایت بشوم

و میان وسعت عشقت ....

مثال یکی پر کاه بشوم

تو بیا.....

 

هوای تو با صدای مهدی یراحی

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۱۸:۵۳
فرهاد


گمانم گرمی دستت به دستانم اثر کرده

شبی را با غریو درد دلهای تو سر کرده

عدد در بند من مانده ، نهایت را که می داند؟!

شمارش های عشق تو عنان از من به در کرده

میان صفر و یک ماندن هواهای بدی دارد

نه این هستم نه آنم ؛ این مرا زیر و زبر کرده

به رسم الخط عشقم این عددها را نیازی نیست

نهایت را که می داند؟! دلم آنجا سفر کرده

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۰۵
فرهاد

 

 

به کدامین اُمید، شعرپُراُمید سُرایم؟!

به کدامین یقین ز درد برآیم؟

به که گویم تمام قصه؟ که شاید کمی ز عشق بمیرد

و شانه شانه ی من را به حُرم عشق بگیرد

کدام ترانه؟ نفس را به سینه تازه کند تا...

پُر از امید بخوانم ، کمی بهانه بگیرم

مزاح می کنم اصلاً مگر غمی به دلم هست؟!

بدون شعر نشاید از این دلم، مدام بهانه بگیرم

به این گلایه ها ، غصه ها نگاه مینداز

کمی دگر که شعر بگویم

جهان ز غصه بگیرم!!!!

 

کوچه های عاشقی با صدای سینا سرلک

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۵۱
فرهاد


وقتی که تو خوابی

انگار که دنیا هم خواب است

چشمهای منتظرم

بی اندازه آبستن آب است

 

تصنیف " لالایی " با صدای علی زند وکیلی

۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۳۰
فرهاد

 

او مرا کنار نمی گذارد

چون سهمش را از من می خواهد

ولی جیبم را از سهمی که به من نداده خالی می کند

و سیبی را که به من نداده ، گاز می زند

من نگاهم را با خاموشی می پوشانم

تا مبادا صدای فراموش کردنش را بشنوم

او نمی گذارد
او آنقدر عمیق است که من گریه ام می گیرد

او آنقدر عمیق است در من که تا می گریزم

با دستهای نوازشگرش

گریبانم را می چسبد

او مرا کنار می زند و دهانم را می دوزد

تا با آن حرفهای بزرگش را بزند

من غرق می شوم

رویاهایم را دهان او می بلعد

او

رویایم را به گردنش می آویزد و به آسمان فخر می فروشد

او همه چیز من است...همه چیز

 

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۰۷
فرهاد