کافه 54

دال...پایان نام کوچک من وآغاز دریاست...اکنون که پایان من آغاز دریاست،بر ساحل تن خسته ام قدم بزن

کافه 54

دال...پایان نام کوچک من وآغاز دریاست...اکنون که پایان من آغاز دریاست،بر ساحل تن خسته ام قدم بزن

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۱۴۸ مطلب با موضوع «کافه چکامه» ثبت شده است


بی تو اینجا خواب را از دیده بیرون می کنم

گر نگیرد جا بدان جایش پر از خون می کنم

قطره ی اشکی که نه ؛ دریا کنم پیراهنم

گر برنجی حال خود با درد مجنون می کنم

نای حرفم نیست از بغض عظیم ساکتم

امشب این بغضم یقیناً باز کارون می کنم

سوختم از آتش دل در میان موج اشک

حال زارم را ببین بی تو چنین چوون می کنم

خوردن خون دل از چشم ترم آموختم

می خورم خون دل و عشق تو افزون می کنم

گر زبانم طفلکی راز دلم را فاش کرد

معترض را با نگاه خویش افسون می کنم

دیده می بندم به روی عالم و آدم چنین

در هوایم هر که آید باز بیرون می کنم

دوستت دارم... خدا داند فقط دنیا که نه

هر دو عالم را ز قلب خویش بیرون می کنم

 

۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۴ ، ۱۰:۵۸
فرهاد


امشب از حال خودم بی خبرم باور کن

خواب در چشم ترم می شکند باور کن

قصه ی عهد تو با من نه همین روز و شب است

از ازل عقد تو بستم بخدا باور کن

تو کجای دل خود جان مرا جا دادی؟!

که به زنجیر کشیده پیکرم باور کن

من به فکر تو و سرگرم خیالت هستم

به گمانم شده دیوانه سرم باور کن

نقطه ی خال تو از جنت رویت چیدم

تا رقیبم ننهد بوسه بر آن باور کن

شب مهتاب به یاد رخ همچون قمرت

در رصدخانه ی دل محو شدم باور کن

عکس تو در رخ مهتاب نگاهم می کرد

آفتابی تو  به مهتاب بزن باور کن

از پی قامت تو تا به قیامت طی شد

برزخی نیست دگر حرف مرا باور کن

روز محشر که ز هر گوشه کسی برخیزد

همچو من کشته نیابی به یقین باور کن

چه سفر بود که کردم به کجا آمده ام؟!

بی تو صبرم نه همین بود بیا باور کن

پندم از عشق مده گر شده ام دیوانه

کرد دیوانه مرا آنکه تو را باور کن

برو ای عقل مگو عشق چنان است و چنین

تو خودت زاده ی عشقی عشق را باور کن

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۴ ، ۱۹:۳۳
فرهاد


همیشه مایه ی صد حیرتی برای دلم

خدا میدونه چی کردی با انزوای دلم

قرار اون شبمون گرچه اول دی بود

ولی زدیو شکستی تو این یخای دلم

میگم دلم نکنه فگر کنی یه تیکه جیگر

نشسته توی تن من ٰ توو ابتدای دلم

تنم همه دل میشه و دلم همه چشم

زمان از تو نوشتن با ناله های دلم

نخواب عزیز غریبم ببین دلم تنگه

بیا قریب دلم شو بشو خدای دلم

نماز امشبمو باز بی صدا خوندم

تو که خدای منی میشنوی صدای دلم

 

ترانه ی "باور نکن" با صدای محمد اصفهانی

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۴ ، ۱۸:۱۸
فرهاد

 

 

تاکنون کس نشنیده ست شبی زاری من

هیچ کس را نشنیدم که کند یاری من

چون که از صولت تو دیده ندارد کامی

دائماً گریه کند چشم من از خواری من

همچو یعقوب در این کلبه ی احزان ماندم

تا مگر یوسفم آید به پرستاری من

دل به همدردی چشمان تو بیمار شود

این بُود غایت مفهوم وفاداری من

بوی کافور اگر می دهد آهم نه عجب

زنگ مرگ است که آهسته شود جاری من

چشم و ابروی تو با ناوک و شمشیر آمد

بوی خون می دهد امروز گرفتاری من

خود تو دانی که دل خسته ی من خانه ی توست

پس بیا با همه اندوه به دلداری من

ترانه ی "بغض" با صدای علیرضا عصار

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۴ ، ۱۳:۳۴
فرهاد

 

 

 

از خواب و خیالم گذشتی

حواسم بود

امشب هم با عینک خوابیدم

تا مبادا بگذری و نبینمت

ترانه "حس میکنم تو رو" با صدای مهدی یغمایی


 

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۴ ، ۲۲:۳۰
فرهاد


زلف بر باد نده تا ندهی بر بادم

 

ترانه ی "ماه و موهات" با صدای رضا صادقی

۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۴ ، ۱۳:۴۸
فرهاد


 

دلی نمانده دگر بهر سوختن،ای دوست

و مرغ فصل خزان گشته بی وطن ای دوست

کجاست آن پَرِ پرواز؟ ببین مرا به قفس

به بال و حال شکسته به جُرم من،ای دوست

کشیده سر به فلک نی نوای نای دلت؟

به بینوایی ما ،از نو نی نوا ،ای دوست

 

۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۴ ، ۱۰:۰۰
فرهاد


با رفتن تو من از خودم هم سیرم

با عقربه ها ، ثانیه ها درگیرم

مرگ آمده راه نفسم را بسته

وقتی چمدان بسته شود می میرم

 

جلیل صفربیگی

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۴ ، ۱۷:۰۰
فرهاد


۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۴ ، ۱۱:۵۴
فرهاد


۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۴ ، ۱۲:۴۶
فرهاد